به گزارش مشرق، چهار سال است با زندانیان سروکار دارد؛ خودش میگوید در زمان طلبگی تصور تبلیغ دین در همه جاها حتی خارج از کشور را داشته اِلّا زندان. معتقد است زندانیان تیر خورده جنگ نرم دشمن هستند و باید تیمارشان کرد تا بتوانند سرپا بایستند.او که بیشتر با محکومان مواد مخدر سروکار دارد میگوید با کسی که قرار است تا ساعاتی دیگر حکم اعدامش اجرا شود و اصلا تصوری از مرگ ندارد، صحبت کردن سخت است.
میگوید بسیاری از محکومان مواد مخدر در زندان از این رو به آن رو میشوند و بعد از آزادی، خمس و زکاتشان را میپردازند و به ایتام و مستندان کمک میکند؛ از ارتباطش با «سجاد» میگوید که روزهای اول ورود به زندان برای خودش «لاتی» بود و نوچه و دار و دسته داشت اما حالا با هم دوست و رفیق هستند و حتی چند بار هم جمکران رفتهاند. حرفهای زیادی برای گفتن دارد از وصیتهای قبل از اعدام گرفته تا قاسم سناتور یکی از قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر که حالا سر به زیر شده و مشغول حفظ قرآن است.
او که لهجه شیرین آذری جذابیت صحبتهایش را دو چندان کرده، میگوید محکومان اعدام یا همان زیرتیغیها؛ در ساعات قبل از اجرای حکم فقط سنگ صبور میخواهند تا درد دلهایشان را تمام و کمال بشنود؛ میگوید نگران پذیرفته شدن یا نشدن توبهشان هستند.
در این گفتوگو، نام مصاحبه شونده و تصاویر وی منتشر نمیشود.
فکر همه جا را میکردم اِلّا زندان
* چطور شد برای تبلیغ دین سر از زندان در آوردید؟
زمانی که میخواستم روحانی بشوم و درس طلبگی میخواندم، تبلیغ دین و سربازی آقا امام زمان (عج) را در تمام نقاط ممکن از بازار، دانشگاه و روستاها گرفته تا حتی خارج از کشور را تصور میکردم غیر از زندان. زمانی که مشاهده کردم چند تن از آشنایانمان در زندان مشغول تبلیغ دین هستند و از این ظرفیت برای تبلیغ دین مبین اسلام استفاده میکنند، حس کردم که میتوانم در زندان مثمر ثمر باشم. به همین خاطر به اداره کل زندانهای استان تهران مراجعه کردم و بالاخره توفیق خدمت در زندان فراهم شد و اکنون بالغ بر چهار سال است که با زندانیان سروکار دارم.
*تبلیغ دین در زندان با سایر مکانها چه فرقی دارد؟
دیدگاه شخصی من اینگونه است که اگر ما در هشت سال دفاع مقدس، جنگ فیزیکی و رو در رو با دشمن داشتیم، بعد از دفاع مقدس با اقسام دیگر حملات دشمن مواجه بودهایم. مجرمین و زندانیانی که اینجا هستند، به خاطر جنگ فرهنگی دشمن در ابعاد مختلف از جمله مواد مخدر، کارشان به اینجا رسیده است. حس میکنم اکثر قریب به اتفاق این زندانیان، تیر خورده این جنگ ون همرزم ما هستند. باید اینها را تیمار کنیم تا بتوانند دوباره سرپا بایستند.
ما در اینجا سعی میکنیم دشمن را معرفی کرده و آگاهیهای روز را به زندانیان ارائه کنیم. شاید اول کار حس کنند که فقر باعث شده به این چنین وضعی برسند اما وقتی به آگاهی میرسند و با مسائل دینمان آگاه میشوند، برای مداوای خودشان و زندگی جدید خیلی راغب میشوند.
از آنجا که اساس اصلی زندان، اصلاح و تربیت است، یکی از پایههای اصلاح و تربیت نیز کارهای فرهنگی و تبلیغ دین است. خوشبختانه حضور روحانیون در اینجا و مسائل قرآنی، فرهنگی، دینی و احکام برای زندانیان بسیار مثمر ثمر بوده و خود زندانیان بسیار راغب هستند پای صحبت روحانیون بنشینند.
«لاتی» که شیفته دین شد
*دقیقاً وظیفه روحانی زندان چیست؟ ما شنیدهایم که زندانیانی که محکوم به اعدام هستند، وصیتشان و حرفهای آخرشان را به روحانی زندان میزنند.
در کل ما برای تبلیغ دین در اینجا هستیم و در داخل و خارج زندان ما همان تبلیغ را میکنیم. البته تبلیغ دین در داخل زندان قدری فشردهتر و قرینتر است؛ یعنی مددجو در زندان حس میکند که خیلی زیاد به خدا و قرآن نیاز دارد.
اینجا اگر روحانی بتواند یک مقدار با مطالعه وارد شود، خیلی راحت میتواند مددجویانی که به خدا و دعا نیاز دارند و دستشان تقریبا از همه جا کوتاه است را جذب کند و خدا و قرآن را به آنها بشناساند. ما در اینجا مددجویانی داریم که حافظ کل قرآن و مفسر قرآن هستند و در مسابقات مختلف، کسب مقام کردهاند. همچنین زندانیهایی داریم که واقعاً اصلاح شدهاند و حتی خمس و زکات میپردازند و بعد از آزادی هم به ایتام و مستمندان کمک میکنند.
* نمونهای دارید؟
بله. آقای سجاد نامی وجود داشت که روزهای اول زندان او را در کلاسهای N.A دیدم. جرمش دزدی و مواد مخدر بود. آن ابتدا که او را دیدم، حالت «لات» مانندی داشت و کلاسها را اداره میکرد. همان روز با احوالپرسی و ایجاد رابطه از طریق حاضر شدن من در کلاسهای N.A و آمدن او به کلاسهای احکام و عقاید، به تدریج شیفته دین شد و نهایتاً روزی که ار زندان رفت واقعاً اصلاح و تربیت شده بود.
بعد از آزادی، در یکی از روزها با پدرش به زندان آمد و از ما تشکر کرد. پدرش خواهش کرد که در بیرون از زندان نیر با فرزندش ارتباط داشته باشیم و این ارتباط قطع نشود. به همین خاطر هنوز هم با یکدیگر ارتباط داریم و یکی دو بار با هم جمکران رفتیم.
محکومان مواد مخدر قبل از اعدام چه وصیتی میکنند؟
*حاج آقا برخی از مددجویان داخل زندان به اعدام محکوم شدهاند و قطعاً در زمان اجرای حکم، روحانیون برای گرفتن آخرین وصیت، نزد این محکومان میروند. در اینگونه مواقع چطور با مددجو برخورد میکنید و مددجو از شما چه میخواهد.
یکی از وجوه تمایز روحانیون زندانها نسبت به روحانیون دیگر این است که باید به علم روانشناسی آگاه باشند. اگر کسی در بیرون زندان نزد یک روحانی میرود تا وصیت بنویسد، شاید اصلاً فکر نمیکند چند روز دیگر از دنیا برود و اصلاً تصوری از مرگ ندارد اما وقتی با یک اعدامی که قرار است فردا از دنیا برود، رو به روی میشوی و میخواهی حرفهای آخرش را بشنوی و وصیتش را بنویسی، یک علم روانشناسی نیاز است تا بتوانی این زندانی حرف بزنی و سئوالهایی را بپرسی به گونهای که روحیه مددجو تضعیف نشود.
*چه سئوالهایی می پرسید؟
شبی که اینها برای اجرا حکم آماده میشوند، واقعا شب سختی برایشان است. آن لحظه ما نزدشان میرویم و در شرایطی که شاید برای همه سخت باشد، از زندانی میپرسیم که میخواهد کجا دفن شود؟. و این خیلی سخت است که از کسی بپرسی میخواهد کجا دفن شود اما ما می پرسیم و آنها هم جواب میدهند و علت این جواب دادنشان هم این است اینها وقتی زیر حکم اعدام در داخل بند هستند، با روحانیون، فرهنگ و اسلامشان آشنا شدند.
یعنی روحانیون داخل بند در موارد خیلی مختلف در مورد مرگ صحبت و دنیای دیگر برای این دست مددجویان صحبت میکنند و به نوعی آمادگی و پختگی لازم در اینها برای پذیرش مرگ ایجاد شده است. قریب به اتفاقشان هم وقتی به آنجا میرسند، حق خود میدانند که باید اعدام شوند.
وصیت جالب یک اعدامی به پدر و مادرش و محکومی که لحظه آخر شیعه شد
* یعنی توبه میکنند؟
اکثر قریب به اتفاقشان اینگونه است. خیلی کم پیش میآید که این طور نباشد. خداوند هم در قرآن کریم میفرماید عدهای صمُ و بکم هستند و هدایت نمیشوند. چنین آدمهایی نیز در زندان داریم که به هیچ وجه هدایت نمیشوند و به صدای اسلام و قرآن برنمیگردند.
اما اکثر زندانیان محکوم به اعدام از همان وقتی که وار میشوند، ارتباط با خانواده را خیلی قوی برقرار میکنند و حتی توصیههایی به خانوادههایشان میکنند. یک زندانی داشتیم که موقع اعدامش گفت که پدرش یک مقدار در نماز کاهل است و وصیت کرد و گفت بنویسید که پدرم و مادرم نمازشان را بخواهند و هر روز نیز یک صفحه قرآن قرائت کنند.
کسانی هم هستند که واقعا قرآن و اسلام را قبول ندارند و وقتی میگوییم دوست دارد کجا دفن شوید میگوید هر کجا شد؛ یعنی برای جسم و روح خود ارزش قائل نیست.
*معمولاً چه وصیتهایی دارند؟
پاک کردن مال و اموالشان، طلب عفو از افراد مختلف به طوری که خیلی ریز مینویسند که چه حقی بر گردشان است و از خانواده خود میخواهند برای طلب عفو و بخشش از این افراد اقدام کنند. پدر و مادرشان را به اسلام دعوت میکنند. حتی یک مددجو داشتم که لحظه آخر گفت که میخواهد به مذهب تشیّع درآید و شیعه بشود و میخواهد اولاد فاطمه زهرا (س) و مولا علی (ع) در آن دنیا سراغش بروند. حضرت علی (ع) را در خواب دیده بود و همان خواب باعث شده بود شیعه شود.
همراه با محکومان اعدام برای مرگ آماده میشویم
* موردی هم داشتین که شب قبل از اجرای حکم با مددجو صحبت کرده و وصیت گرفته باشید اما در لحظه آخر حکم اجرا نشود؟
بله. موردی داشتیم که فردای اجرای حکم، داشتم در سالن زندان راه میرفتم که کسی از پشت سر مرا صدا زد. دیدم همان کسی است که شب گذشته از او وصیت گرفته بودم. آن موقع یک سئوالی از من کرد که در پاسخ گفتم خدا بزرگ است و در آخرین لحظات هم عفو میکند و میبخشد؛ شما هر چه از خدا میخواهید همین الان درخواست کنید، شاید شما بیشتر از من عمر کردید و همین هم شد.
اینها یاد گرفتهاند که مرگ دست خداست و این هم نوعی مرگ است که برای آنها مقرر شده است. اینها در بند با قرآن انس میگیرند و در کلاسهای عقاید و احکام سئوالهایی از ما میپرسند که گاهی اوقات باید برویم و دنبال پاسخ آن برگردیم. به عبارت دیگر خود را کاملاً در اختیار سرنوشتی که خداوند برایشان مقرر کرده، قرار دادهاند و شروع به دعا و راز و نیاز میکند. تمام تلفنهای این افراد به خانوادههایشان بیشتر در مورد دعوت به قرآن، نماز و دین و پیامبر است.
* تا کنون شده است از اعدام مددجویی ناراحت شوید یا برایتان سخت باشد؟
هر کسی در هر جایی از مرگ یک انسان ناراحت میشود اما در اینجا آن دسته از مددجویانی که واقعاً با ما ارتباط دارند اکثراً مانند برادران خود میدانیم و با آنها زندگی میکنیم و همپای آنها برای مرگ آماده میشویم. هیچ معلوم نیست شاید حکم الهی زودتر نصیب من بشود و زودتر از کسی که قرار است فردا اعدام شود، بمیرم. ما همراه آنها برای مرگ آماده میشویم و عبادت خداوند را انجام میدهیم. یعنی زندگی، دین و عقلمان با آنها عجین شده است و اگر رفتار و منش ما بر آنها بچربد، قطعاً آنها به سمت دین اسلام میآیند. طبیعی است که این ارتباط قوی معنوی باعث میشود از مرگ مددجوی محکوم به اعدام ناراحت شویم اما این قانون است و خود آنها نیز به قانون احترام میگذارند و تابع قانون میشوند و از اشتباهات گذشته خود پشیمان هستند.
خاطرهای جالب از نقض حکم اعدام یک زندانی
* تا کنون شده احساس کنید فلان مددجوی محکوم به اعدام واقعاً متنبه شده و یک روزنهای برای رهایی از اعدام وجود دارد و برای این رهایی تلاش کنید و با قاضی یا هر مسئول دیگری صحبت کنید؟
شاید اوایل ورود به زندان دوست داشته باشند با ما ارتباط برقرار کند تا شاید گشایشی در پروندهشان شود اما وقتی به تدریج وارد میشوند به این نتیجه میرسند که این حکم فقط و فقط توسط خالق اصلی قابل تغییر است.
*در بین مددجویانی که با آنها در ارتباط بودهاید، موردی وجود داشته که وضعیت عجیبی داشته باشد و هیچگاه از ذهنتان پاک نشود.
«میثم» نامی در زندان وجود داشت که مداحی میکرد و خیلی هم صدای خوبی داشت. نوحه «سالار زینب» را در زندان خیلی زیاد میخواند و من هم خیلی خوشم میآمد. نامه اجرای حکم اعدامش آمد و او را بردند. خیلی هم خوش خنده بود و میگفت هر وقت اجرای حکم من آمد، حاج آقا شما وصیت من را بنویسید. شب اعدام، مشغول قرآن خواندن بود. وقتی پیشش رفتم گفت حاج آقا من 10 روز محرم امام حسین (ع) را صدا زدم و حنجرهای که نام امام حسین (ع) را صدا زده باشد، طناب نمیتواند فشار بدهد. همان هم شد و حکمش برگشت و امام حسین (ع) نجاتش داد و حکم اعدامش نقض شد. وقتی برگشته بود، سایر زندانیان او را روی دوششان و با سلام و صلوات به بند برده بودند و همه گریه میکردند.
نگرانی محکومان اعدام از دنیای بعد از مرگ
*شب اعدام یک زندانی معمولا چه کارهایی انجام میدهد؟. چه چیزهایی مطالبه میکند؟.در کشورهای خارجی اینگونه است که غذا یا سیگار دلخواهش را سفارش میدهد. اینجا چطور است؟
آن چیزی که ما احساس کردیم، اکثراً دوست دارند بنشینند و با ما صحبت کنند. یعنی وقتی وارد میشویم میخواهند درد دل کنند. اکثراً مینشینند یک ربع، نیم ساعت، یکساعت صحبت میکنند و به طور کامل تخلیه روحی و روانی میشوند. خیالشان را آسوده میکنیم که خداوند خیلی مهربان است. چون آن دنیا برای ما مجهول است، این مجهول بودن آنها را نگران میکند و خواستهشان این است که از آن دنیا برایشان صحبت کنیم. خیالشان را با این جمله راحت میکنیم که خدای این دنیا، خدای آن دنیا نیز هست و از لحظه بعد از مرگ هیچ نگران نباشید که خدا همان خداست. با توجه به اینکه اینها مسلمانزاده و شیعه هستند، لحظات آخر خیلی دوست دارند از خداوند برایشان صحبت شود و علاقه دارند صحبتهای معنوی بشنوند.
*در صحبتهای خود از عذابهای احتمالی در آن دنیا نگران نیستند؟
طبیعتاً نگران اعمالی که در این دنیا انجام دادند هستند که خدا این اعمال ما را میبخشد یا خیر و خداوند در آن دنیا با ما چه برخوردی خواهد کرد؟ این طور مسائل را سئوال میکنند و نگران توبه و استغفار هستند که خداوند توبهشان را پذیرفته یا خیر؟. ما نیز همواره در پاسخ به این نوع سئوالات سعی میکنیم بزرگی خداوند و توبه پذیری حق تعالی را که وعده آن را در قرآن کریم داده است یادآور میشویم.
کجا دوست دارند دفن شوند
* از میان کسانی که به اعدام محکوم شدهاند و اجرای حکمشان نیز رسیده است. چه تعدادشان به این باور رسیدهاند که کاری خلافی را انجام دادهاند و حالا اعدام حقشان است؟ و چه تعداد هم این مجازات را ظالمانه میدانند؟
یک عده در زندان هستند که نه حکم خدا و نه حکم قانون را قبول دارند و این دسته از افراد را هر کاری کنید قانع نخواهند شد که مستوجب این حکم هستند. خیلیها هم هستند که این حکم را پذیرفتهاند و معقدند بد کردهاند و حالا مستوجب این حکم شدهاند. یک مددجو در همین زندان داریم که خارج از زندان اهل نماز و قرآن نبود و الان که وارده زندان شده، حافظ 10 جزء قرآن شده و هر روز هم به حفظیاتشان هم اضافه میشود. با او که صحبت میکردم میگفت خلاف کرده است و طبق فلان آیه قرآن حکمش اعدام است و این را قبول دارم. آن دسته از کسانی که برنگشتند و حکم خدا و قانون را قبول ندارند. اکثر وصیتاش برای این دنیا است و خودرو و ماشینش را تعیین تکلیف میکند و هنوز روی دنیای خود کار میکند.
*بیشتر کجا دوست دارند دفن شوند؟
هر کسی معمولاً یک جایی را انتخاب میکند اما بیشتر به صلاحدید خانواده میگذراند مگر موارد خاص که قبلا با خانوادهاش صحبت و مکان دفنش را تعیین کرده است.
*وصیتنامهها را چه میکنید؟
مراحل قانونی خود را طی میکند و عین همان نوشته را که امضا کرده است را به خانوادهاش تحویل میدهیم. اکثر خودشان وصیتنامهشان را مینویسند اما اگر بخواهند ما هم جلوی چشم خودشان مینویسیم و امضا میکنند.
* راستی شنیدهایم قاسم سناتور هم در این زندان است. [1]
این فرد یک آدم خلافکاری بود که تمام خبرگزاریها خبر دستگیریاش را منتشر کردند. حکم اعدام گرفته و الان در دارالقرآن است و هر روز در نماز جماعتها شرکت میکند و شروع به حفظ قرآن هم کرده است. درباره خمس و زکات میپرسد تا بتواند مال و اموالش را پاک کند.
* آیا این افراد به خاطر تخفیف گرفتن شروع به حفظ قرآن کریم نمیکنند؟
شاید هم به این صورت باشد. خیلیها هستند که برای گرفتن تخفیف شرورع به حفظ قرآن کریم میکنند اما وقتی آرام آرام با آیات، معانی و تفاسیر آن آشنا میشوند متوجه میشوند که نیازی ندارند تخفیف در حکم بگیرند و بعد از حفظ قرآن حتی حکم صادر شده را براحتی میپذیرند و خود را سزاوار آن میدانند.
* آخرین خاطره؟
نریمان نامی در زندان بود که سایر زندانیان از او حساب میبردند. چون ما داخل بند و حسینیه داخل بند میرویم، او را دعوت کردیم و آمد نشست تا صحبت کنیم. نهایتاً در صحبتهایی که با هم داشتیم، کلام قرآن در او نفوذ کرد و به تدریج متنبه شد و حتی سایر زندانیان را هم به کلاسهای قرآنی و عقیدتی دعوت میکرد. نهایتاً به قدری متنبه و با اخلاق شد که در واحد زندان باز مشغول به کار شد. الان هم در بیرون از زندان است و هنوز هم در تماس است و خمس و زکاتش را میدهد. پیش مرجع تقلید رفته و مالش را پاک کرده و اکنون هم در حال ساخت یک حسینیه وقفی است. مثلا ما یک مددجوی دیگری داشتیم که در بیرون از زندان یک قاچاقچی تمام عیار مواد مخدر بود اما الان حافظ کل قرآن کریم شده است.
پانویس/
[1] قاسم معروف به سناتور، یکی از قاچاقچیان معروف مواد مخدر است که با تشکیل باند و اجیر کردن زنان در زمینه انتقال مواد مخدر به صورت بلع و انباری به کشورهای آسیای جنوب شرقی و حاشیخ خلیج فارس فعالیت میکرد. این فرد که پلیس 19 شهریور سال 90 از دستگیری او خبر داد، علاوه بر 25 فقره قاچاق مواد مخدر به خارج از کشور به شیوه بلع و انباری، به جعل اسناد نیز متهم شده بود.
میگوید بسیاری از محکومان مواد مخدر در زندان از این رو به آن رو میشوند و بعد از آزادی، خمس و زکاتشان را میپردازند و به ایتام و مستندان کمک میکند؛ از ارتباطش با «سجاد» میگوید که روزهای اول ورود به زندان برای خودش «لاتی» بود و نوچه و دار و دسته داشت اما حالا با هم دوست و رفیق هستند و حتی چند بار هم جمکران رفتهاند. حرفهای زیادی برای گفتن دارد از وصیتهای قبل از اعدام گرفته تا قاسم سناتور یکی از قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر که حالا سر به زیر شده و مشغول حفظ قرآن است.
او که لهجه شیرین آذری جذابیت صحبتهایش را دو چندان کرده، میگوید محکومان اعدام یا همان زیرتیغیها؛ در ساعات قبل از اجرای حکم فقط سنگ صبور میخواهند تا درد دلهایشان را تمام و کمال بشنود؛ میگوید نگران پذیرفته شدن یا نشدن توبهشان هستند.
در این گفتوگو، نام مصاحبه شونده و تصاویر وی منتشر نمیشود.
فکر همه جا را میکردم اِلّا زندان
* چطور شد برای تبلیغ دین سر از زندان در آوردید؟
زمانی که میخواستم روحانی بشوم و درس طلبگی میخواندم، تبلیغ دین و سربازی آقا امام زمان (عج) را در تمام نقاط ممکن از بازار، دانشگاه و روستاها گرفته تا حتی خارج از کشور را تصور میکردم غیر از زندان. زمانی که مشاهده کردم چند تن از آشنایانمان در زندان مشغول تبلیغ دین هستند و از این ظرفیت برای تبلیغ دین مبین اسلام استفاده میکنند، حس کردم که میتوانم در زندان مثمر ثمر باشم. به همین خاطر به اداره کل زندانهای استان تهران مراجعه کردم و بالاخره توفیق خدمت در زندان فراهم شد و اکنون بالغ بر چهار سال است که با زندانیان سروکار دارم.
*تبلیغ دین در زندان با سایر مکانها چه فرقی دارد؟
دیدگاه شخصی من اینگونه است که اگر ما در هشت سال دفاع مقدس، جنگ فیزیکی و رو در رو با دشمن داشتیم، بعد از دفاع مقدس با اقسام دیگر حملات دشمن مواجه بودهایم. مجرمین و زندانیانی که اینجا هستند، به خاطر جنگ فرهنگی دشمن در ابعاد مختلف از جمله مواد مخدر، کارشان به اینجا رسیده است. حس میکنم اکثر قریب به اتفاق این زندانیان، تیر خورده این جنگ ون همرزم ما هستند. باید اینها را تیمار کنیم تا بتوانند دوباره سرپا بایستند.
ما در اینجا سعی میکنیم دشمن را معرفی کرده و آگاهیهای روز را به زندانیان ارائه کنیم. شاید اول کار حس کنند که فقر باعث شده به این چنین وضعی برسند اما وقتی به آگاهی میرسند و با مسائل دینمان آگاه میشوند، برای مداوای خودشان و زندگی جدید خیلی راغب میشوند.
از آنجا که اساس اصلی زندان، اصلاح و تربیت است، یکی از پایههای اصلاح و تربیت نیز کارهای فرهنگی و تبلیغ دین است. خوشبختانه حضور روحانیون در اینجا و مسائل قرآنی، فرهنگی، دینی و احکام برای زندانیان بسیار مثمر ثمر بوده و خود زندانیان بسیار راغب هستند پای صحبت روحانیون بنشینند.
«لاتی» که شیفته دین شد
*دقیقاً وظیفه روحانی زندان چیست؟ ما شنیدهایم که زندانیانی که محکوم به اعدام هستند، وصیتشان و حرفهای آخرشان را به روحانی زندان میزنند.
در کل ما برای تبلیغ دین در اینجا هستیم و در داخل و خارج زندان ما همان تبلیغ را میکنیم. البته تبلیغ دین در داخل زندان قدری فشردهتر و قرینتر است؛ یعنی مددجو در زندان حس میکند که خیلی زیاد به خدا و قرآن نیاز دارد.
اینجا اگر روحانی بتواند یک مقدار با مطالعه وارد شود، خیلی راحت میتواند مددجویانی که به خدا و دعا نیاز دارند و دستشان تقریبا از همه جا کوتاه است را جذب کند و خدا و قرآن را به آنها بشناساند. ما در اینجا مددجویانی داریم که حافظ کل قرآن و مفسر قرآن هستند و در مسابقات مختلف، کسب مقام کردهاند. همچنین زندانیهایی داریم که واقعاً اصلاح شدهاند و حتی خمس و زکات میپردازند و بعد از آزادی هم به ایتام و مستمندان کمک میکنند.
* نمونهای دارید؟
بله. آقای سجاد نامی وجود داشت که روزهای اول زندان او را در کلاسهای N.A دیدم. جرمش دزدی و مواد مخدر بود. آن ابتدا که او را دیدم، حالت «لات» مانندی داشت و کلاسها را اداره میکرد. همان روز با احوالپرسی و ایجاد رابطه از طریق حاضر شدن من در کلاسهای N.A و آمدن او به کلاسهای احکام و عقاید، به تدریج شیفته دین شد و نهایتاً روزی که ار زندان رفت واقعاً اصلاح و تربیت شده بود.
بعد از آزادی، در یکی از روزها با پدرش به زندان آمد و از ما تشکر کرد. پدرش خواهش کرد که در بیرون از زندان نیر با فرزندش ارتباط داشته باشیم و این ارتباط قطع نشود. به همین خاطر هنوز هم با یکدیگر ارتباط داریم و یکی دو بار با هم جمکران رفتیم.
محکومان مواد مخدر قبل از اعدام چه وصیتی میکنند؟
*حاج آقا برخی از مددجویان داخل زندان به اعدام محکوم شدهاند و قطعاً در زمان اجرای حکم، روحانیون برای گرفتن آخرین وصیت، نزد این محکومان میروند. در اینگونه مواقع چطور با مددجو برخورد میکنید و مددجو از شما چه میخواهد.
یکی از وجوه تمایز روحانیون زندانها نسبت به روحانیون دیگر این است که باید به علم روانشناسی آگاه باشند. اگر کسی در بیرون زندان نزد یک روحانی میرود تا وصیت بنویسد، شاید اصلاً فکر نمیکند چند روز دیگر از دنیا برود و اصلاً تصوری از مرگ ندارد اما وقتی با یک اعدامی که قرار است فردا از دنیا برود، رو به روی میشوی و میخواهی حرفهای آخرش را بشنوی و وصیتش را بنویسی، یک علم روانشناسی نیاز است تا بتوانی این زندانی حرف بزنی و سئوالهایی را بپرسی به گونهای که روحیه مددجو تضعیف نشود.
*چه سئوالهایی می پرسید؟
شبی که اینها برای اجرا حکم آماده میشوند، واقعا شب سختی برایشان است. آن لحظه ما نزدشان میرویم و در شرایطی که شاید برای همه سخت باشد، از زندانی میپرسیم که میخواهد کجا دفن شود؟. و این خیلی سخت است که از کسی بپرسی میخواهد کجا دفن شود اما ما می پرسیم و آنها هم جواب میدهند و علت این جواب دادنشان هم این است اینها وقتی زیر حکم اعدام در داخل بند هستند، با روحانیون، فرهنگ و اسلامشان آشنا شدند.
یعنی روحانیون داخل بند در موارد خیلی مختلف در مورد مرگ صحبت و دنیای دیگر برای این دست مددجویان صحبت میکنند و به نوعی آمادگی و پختگی لازم در اینها برای پذیرش مرگ ایجاد شده است. قریب به اتفاقشان هم وقتی به آنجا میرسند، حق خود میدانند که باید اعدام شوند.
وصیت جالب یک اعدامی به پدر و مادرش و محکومی که لحظه آخر شیعه شد
* یعنی توبه میکنند؟
اکثر قریب به اتفاقشان اینگونه است. خیلی کم پیش میآید که این طور نباشد. خداوند هم در قرآن کریم میفرماید عدهای صمُ و بکم هستند و هدایت نمیشوند. چنین آدمهایی نیز در زندان داریم که به هیچ وجه هدایت نمیشوند و به صدای اسلام و قرآن برنمیگردند.
اما اکثر زندانیان محکوم به اعدام از همان وقتی که وار میشوند، ارتباط با خانواده را خیلی قوی برقرار میکنند و حتی توصیههایی به خانوادههایشان میکنند. یک زندانی داشتیم که موقع اعدامش گفت که پدرش یک مقدار در نماز کاهل است و وصیت کرد و گفت بنویسید که پدرم و مادرم نمازشان را بخواهند و هر روز نیز یک صفحه قرآن قرائت کنند.
کسانی هم هستند که واقعا قرآن و اسلام را قبول ندارند و وقتی میگوییم دوست دارد کجا دفن شوید میگوید هر کجا شد؛ یعنی برای جسم و روح خود ارزش قائل نیست.
*معمولاً چه وصیتهایی دارند؟
پاک کردن مال و اموالشان، طلب عفو از افراد مختلف به طوری که خیلی ریز مینویسند که چه حقی بر گردشان است و از خانواده خود میخواهند برای طلب عفو و بخشش از این افراد اقدام کنند. پدر و مادرشان را به اسلام دعوت میکنند. حتی یک مددجو داشتم که لحظه آخر گفت که میخواهد به مذهب تشیّع درآید و شیعه بشود و میخواهد اولاد فاطمه زهرا (س) و مولا علی (ع) در آن دنیا سراغش بروند. حضرت علی (ع) را در خواب دیده بود و همان خواب باعث شده بود شیعه شود.
همراه با محکومان اعدام برای مرگ آماده میشویم
* موردی هم داشتین که شب قبل از اجرای حکم با مددجو صحبت کرده و وصیت گرفته باشید اما در لحظه آخر حکم اجرا نشود؟
بله. موردی داشتیم که فردای اجرای حکم، داشتم در سالن زندان راه میرفتم که کسی از پشت سر مرا صدا زد. دیدم همان کسی است که شب گذشته از او وصیت گرفته بودم. آن موقع یک سئوالی از من کرد که در پاسخ گفتم خدا بزرگ است و در آخرین لحظات هم عفو میکند و میبخشد؛ شما هر چه از خدا میخواهید همین الان درخواست کنید، شاید شما بیشتر از من عمر کردید و همین هم شد.
اینها یاد گرفتهاند که مرگ دست خداست و این هم نوعی مرگ است که برای آنها مقرر شده است. اینها در بند با قرآن انس میگیرند و در کلاسهای عقاید و احکام سئوالهایی از ما میپرسند که گاهی اوقات باید برویم و دنبال پاسخ آن برگردیم. به عبارت دیگر خود را کاملاً در اختیار سرنوشتی که خداوند برایشان مقرر کرده، قرار دادهاند و شروع به دعا و راز و نیاز میکند. تمام تلفنهای این افراد به خانوادههایشان بیشتر در مورد دعوت به قرآن، نماز و دین و پیامبر است.
* تا کنون شده است از اعدام مددجویی ناراحت شوید یا برایتان سخت باشد؟
هر کسی در هر جایی از مرگ یک انسان ناراحت میشود اما در اینجا آن دسته از مددجویانی که واقعاً با ما ارتباط دارند اکثراً مانند برادران خود میدانیم و با آنها زندگی میکنیم و همپای آنها برای مرگ آماده میشویم. هیچ معلوم نیست شاید حکم الهی زودتر نصیب من بشود و زودتر از کسی که قرار است فردا اعدام شود، بمیرم. ما همراه آنها برای مرگ آماده میشویم و عبادت خداوند را انجام میدهیم. یعنی زندگی، دین و عقلمان با آنها عجین شده است و اگر رفتار و منش ما بر آنها بچربد، قطعاً آنها به سمت دین اسلام میآیند. طبیعی است که این ارتباط قوی معنوی باعث میشود از مرگ مددجوی محکوم به اعدام ناراحت شویم اما این قانون است و خود آنها نیز به قانون احترام میگذارند و تابع قانون میشوند و از اشتباهات گذشته خود پشیمان هستند.
خاطرهای جالب از نقض حکم اعدام یک زندانی
* تا کنون شده احساس کنید فلان مددجوی محکوم به اعدام واقعاً متنبه شده و یک روزنهای برای رهایی از اعدام وجود دارد و برای این رهایی تلاش کنید و با قاضی یا هر مسئول دیگری صحبت کنید؟
شاید اوایل ورود به زندان دوست داشته باشند با ما ارتباط برقرار کند تا شاید گشایشی در پروندهشان شود اما وقتی به تدریج وارد میشوند به این نتیجه میرسند که این حکم فقط و فقط توسط خالق اصلی قابل تغییر است.
*در بین مددجویانی که با آنها در ارتباط بودهاید، موردی وجود داشته که وضعیت عجیبی داشته باشد و هیچگاه از ذهنتان پاک نشود.
«میثم» نامی در زندان وجود داشت که مداحی میکرد و خیلی هم صدای خوبی داشت. نوحه «سالار زینب» را در زندان خیلی زیاد میخواند و من هم خیلی خوشم میآمد. نامه اجرای حکم اعدامش آمد و او را بردند. خیلی هم خوش خنده بود و میگفت هر وقت اجرای حکم من آمد، حاج آقا شما وصیت من را بنویسید. شب اعدام، مشغول قرآن خواندن بود. وقتی پیشش رفتم گفت حاج آقا من 10 روز محرم امام حسین (ع) را صدا زدم و حنجرهای که نام امام حسین (ع) را صدا زده باشد، طناب نمیتواند فشار بدهد. همان هم شد و حکمش برگشت و امام حسین (ع) نجاتش داد و حکم اعدامش نقض شد. وقتی برگشته بود، سایر زندانیان او را روی دوششان و با سلام و صلوات به بند برده بودند و همه گریه میکردند.
نگرانی محکومان اعدام از دنیای بعد از مرگ
*شب اعدام یک زندانی معمولا چه کارهایی انجام میدهد؟. چه چیزهایی مطالبه میکند؟.در کشورهای خارجی اینگونه است که غذا یا سیگار دلخواهش را سفارش میدهد. اینجا چطور است؟
آن چیزی که ما احساس کردیم، اکثراً دوست دارند بنشینند و با ما صحبت کنند. یعنی وقتی وارد میشویم میخواهند درد دل کنند. اکثراً مینشینند یک ربع، نیم ساعت، یکساعت صحبت میکنند و به طور کامل تخلیه روحی و روانی میشوند. خیالشان را آسوده میکنیم که خداوند خیلی مهربان است. چون آن دنیا برای ما مجهول است، این مجهول بودن آنها را نگران میکند و خواستهشان این است که از آن دنیا برایشان صحبت کنیم. خیالشان را با این جمله راحت میکنیم که خدای این دنیا، خدای آن دنیا نیز هست و از لحظه بعد از مرگ هیچ نگران نباشید که خدا همان خداست. با توجه به اینکه اینها مسلمانزاده و شیعه هستند، لحظات آخر خیلی دوست دارند از خداوند برایشان صحبت شود و علاقه دارند صحبتهای معنوی بشنوند.
*در صحبتهای خود از عذابهای احتمالی در آن دنیا نگران نیستند؟
طبیعتاً نگران اعمالی که در این دنیا انجام دادند هستند که خدا این اعمال ما را میبخشد یا خیر و خداوند در آن دنیا با ما چه برخوردی خواهد کرد؟ این طور مسائل را سئوال میکنند و نگران توبه و استغفار هستند که خداوند توبهشان را پذیرفته یا خیر؟. ما نیز همواره در پاسخ به این نوع سئوالات سعی میکنیم بزرگی خداوند و توبه پذیری حق تعالی را که وعده آن را در قرآن کریم داده است یادآور میشویم.
کجا دوست دارند دفن شوند
* از میان کسانی که به اعدام محکوم شدهاند و اجرای حکمشان نیز رسیده است. چه تعدادشان به این باور رسیدهاند که کاری خلافی را انجام دادهاند و حالا اعدام حقشان است؟ و چه تعداد هم این مجازات را ظالمانه میدانند؟
یک عده در زندان هستند که نه حکم خدا و نه حکم قانون را قبول دارند و این دسته از افراد را هر کاری کنید قانع نخواهند شد که مستوجب این حکم هستند. خیلیها هم هستند که این حکم را پذیرفتهاند و معقدند بد کردهاند و حالا مستوجب این حکم شدهاند. یک مددجو در همین زندان داریم که خارج از زندان اهل نماز و قرآن نبود و الان که وارده زندان شده، حافظ 10 جزء قرآن شده و هر روز هم به حفظیاتشان هم اضافه میشود. با او که صحبت میکردم میگفت خلاف کرده است و طبق فلان آیه قرآن حکمش اعدام است و این را قبول دارم. آن دسته از کسانی که برنگشتند و حکم خدا و قانون را قبول ندارند. اکثر وصیتاش برای این دنیا است و خودرو و ماشینش را تعیین تکلیف میکند و هنوز روی دنیای خود کار میکند.
*بیشتر کجا دوست دارند دفن شوند؟
هر کسی معمولاً یک جایی را انتخاب میکند اما بیشتر به صلاحدید خانواده میگذراند مگر موارد خاص که قبلا با خانوادهاش صحبت و مکان دفنش را تعیین کرده است.
*وصیتنامهها را چه میکنید؟
مراحل قانونی خود را طی میکند و عین همان نوشته را که امضا کرده است را به خانوادهاش تحویل میدهیم. اکثر خودشان وصیتنامهشان را مینویسند اما اگر بخواهند ما هم جلوی چشم خودشان مینویسیم و امضا میکنند.
* راستی شنیدهایم قاسم سناتور هم در این زندان است. [1]
این فرد یک آدم خلافکاری بود که تمام خبرگزاریها خبر دستگیریاش را منتشر کردند. حکم اعدام گرفته و الان در دارالقرآن است و هر روز در نماز جماعتها شرکت میکند و شروع به حفظ قرآن هم کرده است. درباره خمس و زکات میپرسد تا بتواند مال و اموالش را پاک کند.
* آیا این افراد به خاطر تخفیف گرفتن شروع به حفظ قرآن کریم نمیکنند؟
شاید هم به این صورت باشد. خیلیها هستند که برای گرفتن تخفیف شرورع به حفظ قرآن کریم میکنند اما وقتی آرام آرام با آیات، معانی و تفاسیر آن آشنا میشوند متوجه میشوند که نیازی ندارند تخفیف در حکم بگیرند و بعد از حفظ قرآن حتی حکم صادر شده را براحتی میپذیرند و خود را سزاوار آن میدانند.
* آخرین خاطره؟
نریمان نامی در زندان بود که سایر زندانیان از او حساب میبردند. چون ما داخل بند و حسینیه داخل بند میرویم، او را دعوت کردیم و آمد نشست تا صحبت کنیم. نهایتاً در صحبتهایی که با هم داشتیم، کلام قرآن در او نفوذ کرد و به تدریج متنبه شد و حتی سایر زندانیان را هم به کلاسهای قرآنی و عقیدتی دعوت میکرد. نهایتاً به قدری متنبه و با اخلاق شد که در واحد زندان باز مشغول به کار شد. الان هم در بیرون از زندان است و هنوز هم در تماس است و خمس و زکاتش را میدهد. پیش مرجع تقلید رفته و مالش را پاک کرده و اکنون هم در حال ساخت یک حسینیه وقفی است. مثلا ما یک مددجوی دیگری داشتیم که در بیرون از زندان یک قاچاقچی تمام عیار مواد مخدر بود اما الان حافظ کل قرآن کریم شده است.
پانویس/
[1] قاسم معروف به سناتور، یکی از قاچاقچیان معروف مواد مخدر است که با تشکیل باند و اجیر کردن زنان در زمینه انتقال مواد مخدر به صورت بلع و انباری به کشورهای آسیای جنوب شرقی و حاشیخ خلیج فارس فعالیت میکرد. این فرد که پلیس 19 شهریور سال 90 از دستگیری او خبر داد، علاوه بر 25 فقره قاچاق مواد مخدر به خارج از کشور به شیوه بلع و انباری، به جعل اسناد نیز متهم شده بود.